امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

امیرعلی جون

عسل شدی

بقول خاله الان دیگه پاک عسل شدی همینجور راه میری از سرو روت عسل میچکه  با این کارها و حرف زدنهات! به خاله میگی خاله منه.عشق اول وآخرت شده کامیون وبولدوزر!خیلی دوستت دارم عسلم. انشالله خدا به همه کسانی که عاشق مادر شدن هستن بچه های صحیح و سالم بده.چند روز پیش رفتم واسه عسلم چند دست لباس خریدم دلم میخواست بازم بخرم اصلا همه دنیا رو برای تو میخوام خوشگلم.وای دوتاش خیلی بهت میاد بعدا عکساشو میذارم.جونم برات بگه که الان با کامیون کوچولو تو بغلت خوابیدی.روزها و حتی شبها مدام میگی اهورا...چندتا از کلمه ها و جمله هات. بابا هابید دایی اومد دایی پولو خود شینا = شونه مامان ندوووون البته جمله آخرو معمولا موقعی میگی که یه نفر بیش ا...
23 بهمن 1393

واکسن هجده ماهگی

اینروزها داری دویدن وپریدن از ارتفاع کم رو یاد میگیری. برای اولین بار دارم میبینم کارهای پرتحرک انجام میدی.گاهی فکر میکنم بیش از حد کم تحرکی.یعنی فعالیتت کمه.بیشتر در عین کم تحرکی خرابکاری میکنی.اینروزها بزرگترین مشکلم با تو غذا نخوردنه. چیزی که هرگز فکرشو نمیکردم باهاش روبرو بشم. واقعامسئله توانفرسا و آزاردهنده ایه. امروز از شدت درماندگی گریه کردم. آخه چرا باید اینقدر بد غذا باشی؟ ماههاست که وزنت ثابت مونده.نه به اون رشد شگفت انگیز سال اول و نه به این همه کاهش وزن و مدام مریض شدن سال دوم.یک هفته در میون یه بار اسهال و بی اشتهایی میگیری و یه بار آبریزش بینی و تب خفیف.غذا هم که جز سیب زمینی سرخ کرده و تخم مرغ چیز دیگه ای دوست نداری.من فکر میک...
10 بهمن 1393
1